سالگرد شهادت شهید جواد زند

 

سومین سالگرد شهادت شهید جواد زند

 

دومین سالگرد شهادت شهید جواد زند

 

اولین سالگرد شهادت شهید جواد زند

 

امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست .

زندگی نامه شهید جواد زند

بسم رب الشهدا وللصدیقین

شهید جواد زند فرزند مظفر در تاریخ 15/11/1363در روستای نارنجک واقع در شهرستان قروه –سنندج متولد شد . شهید والا مقام دارای مدرک تحصیلی دیپلم رشته ی علوم انسانی از اموزشگاه بحرالعلوم در شهرستان همدان  می باشد که در سال 1385 موفق به کسب مدرک دیپلم می شود.شهید گرانقدر در تاریخ 25/4/1388ازدواج نمود وثمره این ازدواج به لطف خداوند منان در سال1391 صاحب یک فرزند دختر میشود. شهید جواد زند در سال1387در سن 24 سالگی به عضویت  بسیج تمام وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد ودر لشکر عملیاتی 22 بیت المقدس در جمع نیروهای گردان دوم صاحب الزمان (عج)مشغول به خدمت و پاسداری از ارزش های دفاع مقدس و انقلاب اسلامی می گردد.و به عنوان تیر بارچی در مناطق مرزی کردستان حضور یافت تا اینکه در تاریخ 2/4/1393 در حین انجام وظیفه در منطقه عملیاتی شاهو به کمین گروهک ضد انقلاب (پژاک) برخورد  و به درجه رفیع شهادت که همانا آرزوی دیرینه اش بود نائل می گردد ودر گلزار شهدای شهرستان همدان به خیل عظیم شهدای دوران دفاع مقدس می پیوندد.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

دختر شهید جواد زند

 

این زندگی قشنـــــــگ من مال شما

 

ایام سپیـــــــــــــد رنگ من مال شما

 

بابای همیشه خوبــــــــ من را بدهید

 

این سهمیه های جنگ من مال شما

 

پدر جان!

سخت می شود از تو نوشتن وقتی قراری نیست، قرار بر قرار بود نه بر بی قراری...

و

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند.

ما هنوز شهادت بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.

شهادت برای مردانی که روح بزرگشان در کالبد گلین و آلوده ی دنیوی نمی گنجد احلی من العسل خواهد بود.

و امروز همان روز غم انگیز است...

روز پروازت بابا...

شهادتت مبارک

 

راه نا تمام

 

ای شهدا برخیزید گویی این جا همه چیز تمام شده است و انگار نسل جهاد دیده دیروز،به خط پایان رسیده است.اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست ،باورمان می شود که ما هم دیگر باید مد،پرستیژ،آنگارد محاسن ،تیپ اداری و خلاصه همه چیزمان مثل آدم شود !!! اگر شما حرفی نزنید باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم ،الحمد لله جنگ خانمان سوز تمام شد!!! ای شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی شما بود،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید،زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید.بعد از شما لباس خاکیمان را از تن درآوردند اجازه نداریم مثل آن روز ها بگوییم "التماس دعا" !!! به ما آموختند که چگونه بخوانیم و بنویسیم !!!

 

ای شهدا،دنیای بی شما و بی امام سخت است ! ای خوش انصاف ها ، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران ،سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند یافت نمی شود.اینجا فانوس ها خاموش است.خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است . ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای "فنا"دست و پامی زنند . دست های ناپاک به هم گره خورده تا بر نسل جوان امروزی روح بی اعتقادی و دین زدگی را جریان دهد.

 

 

 

دنیای غرب بر دل ها طبل هوس می کوبد و روزگار مردم پر فتنه ای که با زبان دین جویای مراد دنیا و مسند و بقا بر قدرت خویش اند و از تکه تکه شدن پیکر ها نردبان صعود می سازند اگر در برابر مظالمشان کلام حق بگویی به "مسلخ گاه"هوی و هوسشان قربانی می شوی و خلاصه اینجا بازار هزار رنگ بی مهری هاست. اینجا ساکنینش به جرم بی وفایی محکومند .آری شهدا برای همین است دلمان تنگ شماست از قول ما به امام بگویید قرار ما این نبود .دیگر از شما گفتن از چند شب خاطره فراتر نمی رود گریه و حسرت در فراق شما به جهالت و حواس پرتی یاد می شود .ای شهدا، به داد ما برسید،اینجا ماندن سخت است. در قنوتمان دلتنگی شماست و در سجده هامان بی تابی فراقتان و در رکوع هایمان خمیدگی دوری از شهادت است .ای شهدا سکوت غربت مان ،درد ناک ترین دردیست که تاب تحمل را از وجودمان زدوده است. ما هرگز به چنین صلح سبزی !!!!! فکر نمی کردیم و تنها میدان های سرخ ،اندیشه مان بود و اینک در قبیله درداز همه کس ما بازمانده ترینیم . به جرم بی شهادتی ریاضت تدریجی مرگ را منتظریم و در تب و تاب وصل به شما لحظه شماریم ، واگر این نباشیم باید آنقدر بی تفاوت شویم که همه چیزمان را یک شبه فراموش کنیم  تا ما هم به نوایی برسیم و از راه کارهای تملق و چاپلوسی با فراموشی تفکر امام ، خادمین درگاه مصلحت اندیشان شویم . ای شهدا در روزگار فقر محبت ها نگاهمان لبریز از باده التماس به شماست اگر خوب گوش کنید خواهید دانست که دل شکسته ما بهترین تاری است که در فراقتان شب و روز را می نوازد . بعد از شما تحمل خیلی چیز ها سخت است به بهانه صبر ما را به "سکوت" مرگ آوری دعوت می کنند.

 

 

 

 

کام یابی های دنیا مقدمه فراموشی ذکر خداست و خاتمه اش با لبخند شیطان مأنوس است . ای شهدا ما برای شما صبر می کنیم ولو با فنا و فراموشی مان.

ای شهدا شما که در جلوت دوست خلوت انس یافته اید دستی بر دل های پیر رنج ما برآورید.

خداحافظ ای شهدا ، ای گلبرگ های خونین شلمچه ، ای لبهای سوخته فکه ، ای گلوهای تشنه ، ای تشنه های فرات شهادت ، خداحافظ ، شما رفتید و مائیم و راه نا تمام ! ...

دست نوشته شهید جواد زند

 

خدایا! 

به هرکه میوه سنگین عشق می دهی،

شاخه وجودش را میشکنی. تو خود مرهم شاخه های شکستن باش! 

ای خدا، ای انیس با تنهایان! مونس مان باش 

ای پناه بی پناهان! پناهگاهمان شو!

خداوندا! ما مدعیان دروغ زن انتظاریم

حرف از چشم انتظاری محبوب می زنیم 

اما به اندازه ساده ترین دوستانمان هم گوش به زنگ آمدنش نیستیم

لذت انتظار را به ما بچشان

خدایا! بر ما بی چشم و رویان نمک ناشناس رحم کن

خداوندا در قیامت ما را پیش پای شهیدان، سرافکند مپسند

شهیدان در قهقه ی مستانه شان عند ربهم یرزقونند

 

 

پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است

پیر ما گفت که مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی می گردند

شهدا رفتند و ما مانده ایم . برای جانبازان که ماندن چه کردیم ؟

برای آزادگان چه کردیم؟ برای خانواده شهدا چه کردیم ؟

نمی دانم ما که لیاقت حضور در جبهه ها و زندگی در کنار آنها را نداشتیم

آی کسانی که دم از شهدا می زنید مرد باشید و بر سر عهد و پیمان خود بمانید

تا نکند پشیمان و سرافکنده و روسیاه در محضرشان شویم .

شهدا را یاد کنیم . شده با ذکر یک صلوات .

بار ها از این که زنده هستم و دارم روی دم اون آدم های بزرگ بازدم می دهم از زنده بودنم

خجالت می کشم . خدایا تو خودت می دانید در دل و قلب من چه می گذرد .

در باغ شهادت را بستند ...

 

خادم الحسین شهید جواد زند

 

 

جواد جان در جوارِ حضرت زهرا رسیدی یادِ ما هم باش

به دیدارِ جمالِ حضرتِ سقا رسیدی یادِ ما هم باش

 

به فردوسِ برین رفتی،لبِ آن چشمه ی کوثر

به پابوس حسین آقایِ این دنیا رسیدی یادِ ما هم باش

 

جواد جان ای دلاور ای مثالِ قدرتِ مولا علی حیدر

به دیدارِ وقارِ زینبِ کبری رسیدی یادِ ما هم باش

 

تو که بگذشته ای در راهِ دین از طفلِ شش ماهه

چو در عرش و بهشتِ اصغرِ بابا رسیدی یادِ ما هم باش

 

***********

 

اگر چه رفته ای از بینمان اما دمادم یادِ تو هستیم

میانِ روضه ی زینب میانِ نوحه و دم یادِ تو هستیم

 

تو که از آن سه ساله دخترت دل کندی و رفتی جواد جانم

زمانِ روضه ی تلخِ رقیه ما پُر از غم یادِ تو هستیم

 

تو در راهِ دفاع از میهن و ناموس سپردی جان

و ما در روضه ها در فاطمیه در محرم یادِ تو هستیم

 

دهد پاداشِ این ایثار را بر تو خودِ مولایمان حیدر

تو در عرشِ برین آرام آسودی و ما هم یادِ تو هستیم

 

 

 

جواد جان سلام ما رو هم به آقا برسان... 

ای شهیدم...

 

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!... با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ پس با زبان کودکی ام برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است وقتی کوچکتر بودم، مادرم همیشه از تو می گفت ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ... من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی . نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است. آن قدر گناه کرده ام که این گناهان چون پرده ای روی چشم ها یم شده اند و من تو را نمی بینم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم . ای شهیدم ، تو اینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ... شهیدم دوستت دارم

تا اخر ایستاده ایم...

 

تا اخر ایستاده ایم...

و راهت همچنان ادامه دارد...